خواب بودممم دیدمکک یکی دست و گذاشت رو زنگ ترسسدم سراسیمه رفتح دیدم دیدم تو چشمی پیرزنی بودفکر کنم میشناختمش در رو باز نکردم گفتم عصر بیایید که مامانم هست گقت مامانت منو میشناسه باز کن باز دستشو گذاشت رو زنگ انقدر باز نکردم رفت الان تپش قلبم بالا رفته حالم بد شده تو خواب خدا بگم چیکار نکنه باهاشون سکتع زدم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
من و تو👩❤️👨و ثمره ی عشقمون🥹💗 «یه دختر ناناز قراره تا چند ماه دیگه مهمون خونمون شه😍✨👧🏻» گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین...خانه آباد شدم خانه ات آباد "حسین":)🌱_اباعبدالله❤