داره از شرایط کاریش باهام حرف میزنه بعد همینجوریش ما ازهم دوریم
اون اراکه من تهران ماهی یبار یا دوماه یبار میادتهران میره پیش دوستاش درحد دوساعتم میاد یبارمنو میبینه
بعدچون کم میادتهران من همیشه بهش میگفتم دلم برات تنگ شده هاا پس کی میایی تهران😕
بعدامشبم که داشت شرایط کارشو میگفت گفت ماشینمو باید بفروشم گفتم ای بابا پس تو زمستون چطوری همو ببینیم خب نفروشش
یامیگفت ۶ماه بخاطرکارم ممکنه نباشم میگفتم واای ۶ماه ینی کلا نمیتونی بیایی تهران که ببینمت؟
بعدیهوگفت اه بسه دیگ چقد همش ناله میکنی هی انرژی منفی میدی اونوقت میگی من ازاین دخترای آویزون نیستم خب نبینیم همو چی میشه مگه؟؟؟اگ نتونی شرایط بدو تحمل کنی که نمیشه که من نمیخوام کسیو اینطوری
😐😐😐😐😐
گفتم من فقط دنبال یه راهی بودم که بتونم ببینمت چون دوریتو نمیتونستم تحمل کنم این چه حرفایی بود که زدی لیاقت یه دختر با احساسو نداری