2733
2739

خیال خام پلنگ من به سوی ماه پریدن بود

و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود


پلنگ من دل مغرورم پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود


من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری

که هر دو باورمان زاغاز به یکدگر نرسیدن بود


گل شکفته خداحافظ اگرچه لحظه دیدارت

شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود


شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من

فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود


اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما

بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود


#حسین_منزوی

Set me free...🌙آخرین پرنده را هم رها کرده‌ام ؛ اما هنوز غمگینم چیزی در این قفس خالی هست که آزاد نمیشود✨🕊
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687