گفت تو اینجا کسی نداری بیا بریم یه شهر دیگه کار دوم پیدا کردم...
خیلی دلم شکست بابام فوت شده بمن گفت الان که اینجایی کسی نمیاد پیشت ... خب نیاد من نزدیک مادرمم گناه داره تنهاش بذارم ...اصلا اون بکنار اینجا شهر خودمه حداقل غریب نیستم ...از حرفش کل امروز حالم بد بود... از نبود بابام سو استفاده میکنه گاهیحرفایی میزنه دلم میشکنه ...