وای خیلی حس بدیه میبینی بچت اینجوری تنهامیمونه غصه میخوره
پسرمن یه بارخونه دایی من دعوت بودیم پسرداییم همسن پسرمه تولدش بود اون فامیلای مامانش اومدن بهشون گفت دیگه باپسرمن بازی نکنن همشونو دورخودش جمع کرد نمیذاشت به این محل بدن رفت تو اتاق خیلی گریه کردبچم😢
منوباباش جفتمون تاوقتی اومدیم حرص خوردیم ولی بچن آدم نمیتونه چیزی بگه
ولی دیگه خونشون نرفتم هیچوقتم اشکای پسرمویادم نمیره برااون شبو😓