هفته دیگه نهایی ها شروع میشه و من نخوندم مثه ادم
مشاورم همه چیو گفت به مامانم و اینکه چقد وقت تلف کردم
مامانمم خیلی ازم ناراحت شد نزدیک بود گریه کنه
به خدا منم میخوام ازین وضع خلاص شم. درس بخونم یه دانشگاه خوب قبول شم مامان بابامم بهم افتخار کنن. ولی یه قدم نمیتونم بردارم . حالم از خودم بهم میخوره دیگه.
منی که سحرخیز بودم از 4 صبح بیدار میشدم درس میخوندم الان از افسردگی نمیتونم از جام بلند شم هرشب از خدا میخوام جونمو بگیره شاید مامانم راحت تر زندگی کنه
همه جوره مراقبم بود که من درس بخونم بعد من اینجوری جواب زحمتاشو دادم
نمیدونم چه جوری ازین حال درام دعا کنید برام راه درستو پیدا کنم...