دوستان من آدمی با اعتقاد به نسبت معمولی بودم ولی نماز نمیخوندم
بخاطر مشکل بختم شروع کردم به چله گرفتن و اینا که هنوز تموم نشده بعد همه جا چشمم میخورد که نوشته بودن تو سایت ها و همین نی نی سایت که اول باید نمازتون قبول بشه بعد دعاها و چله هاتون، من سر سری میگرفتم و پشت گوش مینداختم
تا اینکه یکی از شما عزیزان من رو ریپلای کرد و گفت به دلم افتاده بهت بگم نماز کن فیکون حضرت عباس بخون، من تا اون لحظه همچین نمازی حتی نشنیده بودم شروع کردم به سرچ و معجزاتشو خوندم و اینا ولی بازهم چون نماز بود تنبلیم میومد بخونم یعنی حاضر بودم قرآن و دعا بخونم ولی حال نماز خوندن نداشتم، خلاصه چهار پنج روز بعدش، شب جمعه بود گفتم تا پریود نشدم بخونمش (تاپیک هم زدم و برای عزیزان اون تاپیک هم دعا کردم) ، بعد از اذان صبح شروع کردم و نماز رو خوندم حتی نشسته هم خوندم، بعد با خودم گفتم حالا نماز صبحمم بخونم و تو دلم به خودم میخندیدم که چه عجیبه و حالا فردا خانوادم ببینن کلی حرف میزنن که چیشده یه شبه نماز خون شدی فلان، بعد از نماز شروع کردم یه ذکر که تو اینترنت نوشته بود برا توسل به ابوالفضل هست رو میگفتم(یا ابوالغوث ادرکنی) یهو مامانم یه جیغ کشید از خواب پرید گفتم چیشد گفت دو نفر داشتن خفه ات میکردن دو تا آدم سیاه گنده بودن که نمیشناختم بعد خوابیدیم از اون روز تا حالا من همش لحظه شماری میکنم اذان بگه، واقعا نه بخاطر اینکه وظیفه شرعیه، نه به خاطر حاجت، بلکه با عشق میخونم و من این تغییر حالتمو معجزه ابوالفضل العباس میدونم، فکر میکنم باب الحوائج چون خواسته دعاهام مستجاب بشه و به امضای خدا برسه، لذت نماز رو بهم چشوند که با نماز به خواسته هام برسم
امیدوارم یه روز لذت صحبت با خدا رو همتون به شیرینی دریافت کنید طوری که برای صحبت باهاش لحظه شماری کنید. درمورد خواب مادرم هم از یه عالم شهرمون پرسیدم گفت موکل های طلسمت بودن که بهشون فشار اومده داری ذکر ابوالفضل میگی و چون تو خواب نبودی به خواب مادرت رفتن تا بترسوننت، حالا هرچی که بود من معجزه رو در خودم حس کردم
حاجت همتون روا
عاقبتتون به خیر