سلام خانما امروزشوهرم شب کاره بعدمنوبچه هاروشبامیزارخونه مامانمینابمونیم ۲هفتس رفته شبکار بعدتاساعت۱۰ یا۱۱خونه ایم یاخونه مادرشوهرمم شباواسه خواب خونه اشونیم بعدواسه پسرم شوهرم کیف خریده بودیه دادش همسن پسرمه شوهرم پولش کم بودیه دونه خریدهمیشع جفت میخره وای داداشم گریه کردمنم میخوام گفتم عیب نداره الان ازمهرسام میگرم بهت میدم فردابرات میخرم واای بابام انقدراعصابش خوردشد سرم دادزدتقریباانداختتم بیرون ۱۰دقیقه نبودرسیده بودم انقدرحالم گرفته شدازلج من دادشموزدگفت تونمیدونی بچه من بابانداره بخره بخدااون دوچرخه داره به پسرمن نمیده بچم گریه میکنه ولی میگم عیب نداره بچه ان حالم خیلی داغونه منم اومدم خونمون