صب از خیابون رد میشدیم واقعا نمیدونم مامانم حواسش نبود یا چی یهو دیدم یه ماشینه رد شد داد زد به مادرم گفت حیواااان
مامانم گفت حیوان خودتی
دوباره به ماشین دیگه رد شد گفت راست میگه دیگه مثل گاو سرتو انداختی میری
منم هنوز تو شوک فحش اولی بودم نمیدونستم این یکیو کجای دلم بزارم
مادرم چهار تا بچه داره دو تا خواهرام کوچیک آن حس میکنم از وقتی اینارو دنیا آورده کلا اون آدم سابق نیست رنگ و رو رفته و حتی میتونم بگم مشخصه که مریضی داشته باشه( اون دوتا رو سی و پنج به بعد زایمان کرده) الان ۴۴ سالش ... بعد همش حس میکنم هواسش اینجا نیست بعد ما خورد و خوراک خوبی هم نداریم وضع مالیمون جالب نیس یه خانواده ی شش نفره ایم که فقط پنج میلیون درآمده پدرمع
یه چیزی بگین اون فحش هارو یادم بره دارم دیونه میشممممم