برادرشوهر من حدودا ۱۴ سالش هست. و من جز مهربونی و احترامی باهاش رفتاری نداشتم. بماند که از اوایل یه موقع هایی که حرف هایی میزد یا رفتارهایی میکرد که واقعا بی اندازه ازش متنفر میشدم ولی بازم میگفتم بچه اس و میبخشیدم. مثلا اون اوایل شنیدم که به شوهرم گفته بود این خونه باباش طلا نداره که طلاهایی که تو گرفتی رو فقط میندازه؟واقعا دلم رو خیلی شکسته بود. ولی کم کم واقعا رفتاراش خیلی بهتر شد و دیگه باهاش مشکلی نداشتم. اما در کل بخوام بگم کلا ذات و رفتاراش مثل مادرشوهرم هست و اهل خاله زنک بازی.
مشکلی که الان باهاش دارم این هست که من و خودش با هم خیلی خوب هستیم و مشکلی ندارم ولی مادرشوهرم که مودی میشه و به من بی توجهی و بی احترامی میکنه اینم میشه مثل مادرش. مثلا بدون هیچ علت خاصی تازگی ها اومده بودن خونه ما و مادرشوهرم وقتی داشن میرفت از قصد از من نیومد خداحافظی کنه و اینم نیومد عین مامانش خداحافظی کنه. و دیروز هم که روز دختر بود و ما معمولا به هم تبریک میگفتیم رو باز بهم تبریک نگفت. بازم چون با اینکه مدت ها هست دوباره مادرشوهرم رو بخشیدم و بهش بی اندازه محبت کردم و هدیه خریدم ولی دوباره مودی شده و به من با اینکه ادعا میکنه دخترشم تبریک نگفت. خیلی دل منو شکستن. جالی اینجاست میدونن این چیزها منو ناراحت میکنه و از قصد اینکار رو انجام میدن و ادعای چادر و اسلام و هیئت و خدا هم دارن.
به نظرتون با برادر شوهرم ایندفعه چه طوری برخورد کنم؟