من جدا شدم ...مدرک آرایشگری دارم ولی بیکارم ( چون تازه طلاق گرفتم فعلا زیاد حال خوبی ندارم )
خالم میگه من ارثمو میدم به تو سرمایه از من کار از تو ( آرایشگری رو شروع کن)
اون وقت به مامانم میگم تو چرا همچین پیشنهادی بهم نمیدی چرا خاله سرمایه بده تو مادر منی ... میگه نه من ماشین میخرم واسه پسرم که خوش بگذرونه همسنای اون ماشین دارن
حالا پسرش که همون میشه برادره من فقط ۱۸ سالشه
پنج سال پیش بابام یه مغازه ی بزرگ که مال خودمون هست رو در اختیارش گذاشت و گفت تو مرد شدی کار کن هشتاد میلیون هم اون زمان دم و دستگاه خرید براش ... تو این پنج سال هیچ سرمایه ای نداره چون ولخرجه ... کلا پسر دوست ان هیکلش هم از من بزرگتره .... میتونم بگم گل سر سبد و پادشاه خانوادس ... من حق ندارم تنهایی بازار برم میگن تو بچه ای ! بری گم میشی ! تو دختری دختر نباید ول باشه ! من اصلا اجتماعی نیستم و ترسو ام
خالم یه پسر داره که وضعش خوبه فک کنم ماشین هم داشته باشه چون شهر دیگه ای هست پسرش زیاد خبر ندارم ازش ولی دخترش گفته من ماشین نمیخام مامان من از رانندگی میترسم و فعلا میخام درس بخونم با زحمت خودم ماشین بخرم بعدها اونا هم راضی آن که خالم این پولمو با من شریک بشع سرمایه از اون کار از من
حق دارم از مادرم ناراحت باشم !؟ میگه تو خنگ هستی از تو آرایشگر در نمیاد و ماشین میخرم به پسرم