اشناییمون سنتی بوده
موقعیتش بد نیست
هیچوقت دعوا نکردیم
اخلاقش خوبه و پاکه
تناسب فرهنگی نسبی داریم
کار و درامدش خوبه
سنمون هر دومون هم داره میره بالا
مشکا اینجاست که نمیتونم بگم خیلی بی توجهه ولی اونقدرا هم که باید توجه کنه نمیکنه مثلا میمونه سر کار نمیاد شهرمون الان چند روزه اومده به بهانه کاراش نیومده منو ببینه یه وقتایی یک روز درمیون زنگ میزنه قبلا هم سابقه داشته که رفته خواستگاری بعد بهم زده نسبت به من نمیفهمم چه حسی داره از یه طرف میخواد و سعی میکنه نگهم داره و یه وقتایی یه جوری حرف میزنه که برنامه ازدواج قطعیه یه وقتایی حس میکنم اگه بتونه از زیرش در بره میره! من ادم چسبونکی نیستم بی محلی کنه بی محلی میکنم و احساس میکنم همین رفتارم باعث شده تا الان منو ول نکرده چون عادت مرداست که حس بدی بهشون دست میده وقتی حس میکنن اونقدرا رفتنشون برات مهم نیست احساس میکنم اگه منو وابسته خودش میدید زودتر از اینا میرفت ولی شایدم من اشتباه فکر میکنم