همه توی خواب نازو منم به فکر چشمای ناز اون...
به یاد روزایی که من میرقصیدم هی با ساز اون!!
نفس گیرترین دقایق نتونست بمونه عاشق
بازم معرفت داشت بهونه نیاوردو روراست گفت اونو میخوام:)
ازم معذرت خواست و گفت خیلی مردی و شرمندتم اونو میخوام...
به پهنای صورت براش گریه کردم غمو هدیه کردم به قلبم
براش قرض کردم براش نذر کردم بمونه تا تسکین شه دردم...!