گفت میخاد بره سربازی نمیدونم چم شد فق حس از دست دادن گرفتم نمیتونم اروم کنم خودمو بعد یک.هفته گفت نمیره و کنسل شده
حالم هنوز خوب نشده هنوز میترسم نکنه این ماه بره به من الکی بگه چون سابقه داشته چون حال من بد نشه اینجور بپچونه میترسم خیلی حس بدیه یک.ماه این حس باهامه
هرجا اسم سربازی سرباز میاد گریم میگیره
میدونم برای رفتن به سربازی نیست که گریه میکنم ولی حس میکنم از دستش میدم گریم میگیره
بی دلیل با خودشم میجنگم اصلا کاری نمیکنه اتفاقا خیلی باهام نرم شده همین که ارومه مهربونه خیلی میترسم نکنه میخاد بره اینجور میکنه
دیگ خسته شدم از این حس اسم سربازی رفتن تیک پیدا کردم
چیکار کنم؟