2752
2734

اوایل ازدواج مجبور بودیم، خونه مادرشوهرم زندگی کنم. الان که میتونیم مستقل بشیم، هرچی به شوهرم میگم قبول نمیکنه، میگه خانواده ام تنها میشن، باید کنارشون باشیم. چکار کنم راضی بشه بریم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، 

 خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، 

 خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

2731

کارت سخته خواهر باید شستشوی مغزی بدی. ولی برید خونه زندگی خودتون اونایی ک نرفتن باعث شکست مالی شده و به هر حال از زندگی هم خبر دارین کی میاد کی میره

هیاهوی بسیار برای هیچ ....

بهش بگو قرار نیست تنهاشون بزاریم

ما همیشه و هر جایی که نیاز باشه کمکشون هستیم

جابه‌جایی ما باعث میشه روابط درست بینمون همیشه حفظ بشه

احترام ها باقی بمونه

فقط 17 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
اوو خیلی بده زندگی اینطوری؟ رل منم خونش طبقه بالای مامانش ایناس هرچند خودش میگه میخوام برم از اونج ...

اگه از اول بتونی جدا شی بخدا برد میکنی من خانواده شوهرم مثلا خوبن و من زیاد رو نمیدم بهشون اما بازم سختمه بذار چند نمونه ش رو بگم 

مهمان اضافی واسشون میاد میارن خونه ت

مهمون بیاد اونا خونه نباشن میان خونه ما 

خواهرای شوهر بچه هاشون دم به دقیقه میان اینجا 

الانم تازگیا یکیشون داره جدا میشه دهن منو سرویس کرده دم به دقیقه روغن مو بده فلان چیز بده فلان وسیله رو بده

یخچال من که تصاحب شده هر چی میخرن یخچالشون جا نشه میارن میچپونن تو یخچال من 

همه اینا به کنار توقعات بی جایی که از ادم دارن وقتی مهمون میاد خونشون منو هم مثلا دعوت میکنن اما واسه کمک کردن باید برم خلاصه پیرم دراومده نگید تو رو دادی بخدا که رک و پوست کنده هم حرفام رو زدم بازم نتیجه نداشت چیزی هم بگم به همسرم برمیخوره 


اگه از اول بتونی جدا شی بخدا برد میکنی من خانواده شوهرم مثلا خوبن و من زیاد رو نمیدم بهشون اما بازم ...

وایی اینا خیلی ادمو عصبی میکنه 

خب حالا من چطوری بگم خونه خودت رو بفروش ی خونه جدید بخر😐

هرچند من از همون اول بهش میگفتم تو استان خودمون نمیمونم میگفت زوده فعلا سریع تصمیم نگیر 

و اینکه خودشم دلش میخواد از اون خونه بره اما جایی دوری نره مثلا تو همون کوچه باشه

بعد یدونع ابجی داره میگه مردم خواهرشون ازدواج میکنه میره خواهر من دوتا بچه ها اورد 

خواهرش خیلی میاد خونشون 

۲ تا داداش کوچیک تر از خودش هم داره

اما طوری ک از خانوادش میگه انگار خییییییییییلی شوخ طبع و صمیمین و عاشق طبیعت 

وایی اینا خیلی ادمو عصبی میکنه  خب حالا من چطوری بگم خونه خودت رو بفروش ی خونه جدید بخر😐 هرچ ...

نفروشه اگه میتونید و شرایط مساعدت میکنه واحد خودشو رهن بده شماهم جدا خونه رهن کنید،تو بگو خانواده شوهر مااااه اما بازم یه جا زندگی کردن عذابه از همه لحاظ،منم خانواده شوهرم عاشق طبیعتن شوخ طبعن اما اینا دلیل نمیشه یه سری کاراشون واقعا تو‌مخی هست میگم من مثلا خانواده شوهرم خوبن اهل دخالت نیستن اما توقعاتشون بالاس به زور باید مهمونی باشون برم به زور مهمون میارن خونم مخصوصا اوایل عروسی الانم جدیدا همین خواهرشوهرم که داره جدا میشه یه کلید زاپاس ما گذاشتیم خونه پدرشوهرم وقتی ما خونه نیستیم بدون اجازه میاد هرچی لازم داره از خونه م میبره من که خسته م و کلا از زندگی متاهلی زده شدم از همه بدتر اینکه تک پسر هست شوهرم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687