خسته شدم ، بود و نبودم براش مهم نیست ، حرمت ها بین هودش و خونوادم شکسته شده ، بهم خیانت کرد از وقتی خیانت کرد عوض شد ، فقط ظهر و شب خونه هست ، من افسرده و زود به زود بحث و دعوا ، بچه هام افسرده شدن آرامش نداشتن ، مخصوصا پسرم ، جوری که شوهرم میومد خونه پسرم التماس که هیچی نگی دعوا نشه ، منم متاسفانه تاب آوریم تموم شده بود نمیشد محل ندم هیچی نگم هیچی نخوام ، چند روز از خونه زدم بیرون بچه هام پیش خودشن زنگمم نزدن ، قصد برگشتن ندارم دیگه واقعا نمیشه ادامه داد ، خیلیا گفتن بمون و پول بگیر خرج کن که پولمم درست نمیداد بیشتر میگفت ندارم ، دعا کنید برام صبوری کنم و دیگه بر نگردم ، دختر بزرگم کلاس هشتم میره پسرم میره سوم و دختر کوچکم میره اول خیلی ناراحت دختر کوچکمم بخواد بره اول من چکار کنم 😔😔😔😔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اره ، ولی خب خیلی چیزایی که الان دیگه اونجور نیست خوب بود از بعد خیانت بدتر شد ، دارم میمیرم روز اول مدرسه با دختر کلاس اولیم چکار کنم کاش بمیرم تا اونروز