من خیلی الکی ردش کردم فامیل دورمونه منو دعوت کرداومدم باخواهرم حنا بندون خانوادم نیومدن بابام راضی نبود من برم ولی خوشگل کردم اومدم یه حس عجیبی دارم
مارفتیم خونه خواهرش بعدش باید می اومدیم جایگاه عروس دادماد ک جایی دیگس من خواهرم خالمو رسوند داماد گفت زشته من بزارم بااسنپ برید یه گوشه نشستم هنوز برنامشون شروع نشده ولی بنده خداباید ازم تشکر کنه ردش کردم دختری ک باهاش ازدواج میکنه خیلیییییی پولداره باباش توبانکه مامانش معلمه هم مزون داره ماهم ک وضع مون متوسط هست خلاصه که بله بی جهت خواستگارتون رد نکنین من عاشقش نبودم رد کردم اون موقع سرم تودرسم اونا خیلی اصرار کردنم منم توجوابم قانع بودم هرچی قسمته فرداهم عروسیه بازم من میرم.. براش خوشبختی میخوام