شاید اونم مث حکایت عینک و ملحفه و فرشه
یه لکه چایی رو عینک بیافته بالافاصله با دستمال کاغذی پاک میکنی
همون لکه رو ملحفه بریزه میزاری سر ماه با لباسا و ملحفه های دیگه با چنگ بشوری
وقتی همون لکه روی فرش بریزه میزاری سر سال با دسته بیل بیافتی به جونش
خداعم مال اون آدمو نگهداشته زیاد بشه زیاد بشه سر سال با دسته بیل به حونش بیافته