با اقایی عقد کردم یک دختر۱۷ساله داره ، هیچ کدوم از اعضای خانوادش و حتی دخترش تو عقد نبودن و راه دور رو بهونه کردن ، نه قبل عقد و نه بعد عقد به پدر و مادَرم زنگ نزدن ، نه برای اشنایی بیشتر و نه تبریک گفتن ، فقط دوباری خودم از گوشی شوهرم بادخترش و خواهرش صحَبت کوتاهی در حد احوال پرسی داشتم ، الان اصرار داره یه سفر بریم شهر من چون من به دخترم و خواهرم قول دادم دوتایی بریم.مامان و بابام میگن یه زنگ به ما نزدن بعد تو کجا میری؟ تازه قبل عروسی گرفتن.مارو کم شان نکن، از اون طرف شوهرم اصرار داره که موقع خواستگاری دخترش و عقدش باشم.با اینکه خودم اینروزا مریضم ومیدونه درد دارم اما درکم نمیکنه و میگه نیای کوچیک میشم، و کنار همه ی ایناحس خوبی هم به رفتن ندارم، شما بودید چیکار میکردید؟
برو هم آشنا بشو هم باش تو مراسم
ب همسرت بگو بیاد با پدر مادرت حرف بزنه یا اصلا حرف هم نزنه ی شب بیاد و شام خونتون باشه و از پدر مادرت اجازتو بگیره
هوای همسرتو داشته باش ولی دل پدر مادرتم نشکن
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
چند سالته اسی
درسته که حق با خانوادته ولی اشکالی نداره سخت نگیر
بستگی داره چقدر شناخت داری از اون اقا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
52 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
