آبرویی که نرفته عزیز من
اون بشقاب که اسم ننوشته بوده روش ،زبون که داشت ،رو هم همین طور ،میتونست بره بگه یه کم دیگه بزارن سرش
تازه کار اون زشت تر بوده که
باید بزرگواری میکرد و ندید می گرفت
من خیلی مجلس ها بوده که شنیدم غذا کم اومده ،مثلاسری اول مهمان ها دو تا کباب داشتن ،بعدی ها یک کباب
چون مجالس شادی معمولا بعضی ها با دوستانش شون می رن
بزن به خنده و شوخی بهش
بگو دقیقا همون ظرفی که من یه کم گوشت اضافه برای بچه م برداشته بودم افتاد به تو