یاد خودم افتادم
۸ سالم بود کلاس دوم بودم
معلم و مدیر بلایی نموند ک سزم نیاورده باشن
چون دفتر مشقم و اشتباهی اورده بودم جلو همه دفترمو پرت کرد تو صورتم فحشم داد..
مجبورم کرد بشینم رو زمین خاکی مشق بنویسم و بقیه بچه ها با پاشون رو دفترم و دستام پا میزاشتن خاکی میکردن لباسامو دفترای قشنگمو که تازه جلد کرده بودم...جلوی همه زد صورتمو کبود کرد
جلو بقیه کتکم میزد فحشم میداد
یعنی روزی نبود من توسط این آدم کتک و تحقیر نشم
الان ۱۲ سال گذشته و من یه آدم افسرده شدم که روزی ۷ تا قرص اعصاب میخورم و ارامبخش
هيچوقت حلالش نمیکنم
هنوز یادمه و با یادآوریش قلبم برای بار هزارم میشکنه