بچه هایه موضوعی رومیخوم بگم لطفااگه میتونیدکمکم کدوگرنه اگه قصدراهنمایی نداریدمیخواییدتیکه بندازیدوحرف بدبه پدرومادرم بزنیدنظرندیددرسته ازشون دلخورم مرتکب اشتباه وگناه شدندولی دلیل نمیشه حرع بدبهشون بزنم،حدوداهفت هشت سال پیش مادرم بایک مردی رابطه تلفنی داشت تااینکه اعتیادپدرم روبهانه کردوطلاق گرفت،پدرم وضع مالی خوی نداشت ولی اون مردپولداربودهمیشه به مادرم پول میدادورفت وامدداشت تااینکه پنج سال پیش مادرم پدرم روتحویل نگرفت فقط توی خونه زندگی میکردنه لباساش رومیشست نه غذاش میدادبه پدرم گفت بروزن بگیرپدرم خیلی بهش علاقه داشت نگرفت یه بارپدرم سرغذادرست نکردن دعواشون شدمادرمم بهانه کردوشاکی پدرم شدپدرمم بیرون کردبعدبه پدرم گفت میبخشمت به شرط اینکه حق طلاق روبهم بدی پدرمم دادبعداومدتوخونه،مادرم درخواست طلاق دادپدرم گفت نمیدم طلاق اون مردخ پارتی بازی کردوطلاق مادرم روغیابی گرفت حتی شاهدم پیداکرد
خب
خب
خووووووو
مدرم رفت یه خونه جدااجاره کردگفت مابه هم محرم نیستیم مادرم یه مدتی موندواونم رفت توخونه ای که اون مرده براش خریده زندگی میکنه توی یه شهردیگه یه ماشینم خریده براش ولی مطمئن نیستم که باهاش ازدواج کرده یانه خیلی ناراحتم چندسال چیزی نگفتم چون مادرم آدم بی نهایت عصبی ترسیدم پدرمم زن نمیگیره هنوزمادرم رومیخوادضربه ی بزرگی بهش خوردوقتی یادم میادتوخونه ی من گریه میکردمیخوام خودموبکشم
چندباراومدم خودموبکشم شوهرم نذاشت کل فامیلمون خبردارن ولی دخالت نمیکنن آبرومون رفته هنوزبه رومادرم نیاوردم وقتی پیش مادرمم اون بهش زنگ میزنه ولی مادرم جواب نمیده بهش پیام میده خیلی اعصابم خوردمیشه میخوام صبح به اون مرده پیام بدم فقط نمیدونم چی بنویسم
مرده مجرد بود؟ خودش بچه نداره؟
پدرم میگفت اگه باهام آشتی کنه ترک میکنم ولی مادرم آشتی نکرد،خیلی آدم فرستادمادرم قبول نکردبرادرم میزدتوسرخودش پدرم بیمارستانی شدسکته کردمدام گریه میکرددرخونه هابودخیلب زجرکشیدالآنم صبح میره سرکارشب میادخونه خسته وگرسنه کسی نیست بهش غذابده
یه وقتایی میگم دعوتش کنم خونم بهش سم بدم یه وقتی هم میگم بااسلحه بکشمش بخدااسلحه آماده توخونست ازشوهرمه
شرایط مادرت شرایط سختی بوده پدرت چرا قبلش ترک‌نکرد فکرشو‌نمیکرد مادرت بره؟
ب نظر من ک شما الان دیگه کاری نکن. هموم گاهی حواست ب پدرت باشه غذایی خونه مرتب کردنی و...
عزیزم من جات بودم همچین کاری نمیکردم مادرت گولشو خورده و ب هیچ وجه برنمیگرده پس رابطه ات رو با مادرت خراب نکن
پدرت اگه واقعا زندگیشو دوست داشت ترک میکرد قبل از اینکه مادرت ازش جدا بشه
مادرت هم حق داره زندگی کنه و خوشبخت باشه
چرا بهش این حقو نمیدی؟؟؟؟
البته اینکه با آدم متاهل رابطه داره جالب نیست اصلا
پدرتون اگه واقعا ماماننو میخواد بره ترک کنه نه اینکه میگن اگه آشتی کنه ترک می کنم . من کار مادرتونو تو جیه نمی کنم ولی حتما کاسه صبرش لبریز شده بوده و زندگی براش سخت
اگه میتونی با بچه های اون مرده حرف بزن مثلا الکی تهدید مالی کن که مثلا اگه مادرت و اون مرده رابطشون ادامه دار بشه باباشون تمام مال و اموالشو میزنه به اسم مادرت شاید بترسن و جلوی باباشون رو گرفتن
امیدوارم مادرت برگرده واسه بابات ناراحت شدم😔
ارسال نظر شما
