نقاله پلهبرقی یک مجتمع تجاری در بندرعباس دختر 6 سالهای را به کام مرگ تلخی فرو برد.
آفتاب: فاطمه وقتی به همراه مادرش برای گردش و خرید به مجتمع تجاری ستاره جنوب بندرعباس رفته بود از نقاله پله برقی سرخورد.
همه چیز برای گردش آماده بود. از ظهر که مادر گفته بود بچهها را به گردش میبرد، فاطمه آرام و قرار نداشت، خیلی زود لباسهایش را پوشید و آماده شد. بعدازظهر جمعه 16 تیرماه سال جاری بود و خیابانها مثل همیشه شلوغ بودند.
هوا گرگ ومیش شده بود که فاطمه و مادرش وارد مجتمع ستاره جنوب شدند. اما فاطمه میدانست که مادرش او را دست خالی به خانه نمیبرد و حتماً برایش خوراکی میخرد. مرتب خوراکی میخواست. مادر که میدانست دخترش تا خوراکی نخورد غر خواهد زد برای خرید وارد فروشگاهی شد و فاطمه در محوطه پاساژ شروع به بازی کرد. آنها در طبقه دوم بودند، پله برقی و حرکت آن برایش جذاب بود.
چندباری روی نقاله زیر پله برقی که در حرکت بود بالا و پائین رفت. تازه بازی برایش جذاب شده بود اما ناگهان نیروی کششی نقاله وی را از زمین بلند کرد و با کشیدن به سمت بالا در حالیکه فاطمه کوچولو وحشتزده جیغ میکشید از ارتفاع سقوط کرد و بیجان روی زمین افتاد.
همه چیز در برابر چشمانش سیاهی رفت. وقتی مادر صدای فریاد را شنید سراسیمه از مغازه بیرون دوید و از دیدن صحنهای که میدید شوکه شد. دخترش را دید که با سر و صورتی خونین وسط سالن همکف افتاده بود.
بدون معطلی خودرویی اجاره کرد و وی را به بیمارستان شهید محمدی رساند. نتیجه معاینات پزشکان زیاد رضایتبخش نبود و حال وی وخیم گزارش شد.
مادر که دستپاچه شده بود سریع با شوهرش تماس گرفت. وی تنها گفت فاطمه از پلهها افتاده و در بیمارستان است. پدر که فکرش را هم نمیکرد دخترش در شرایط اضطراری باشد خود را به بیمارستان رساند. تازه در آنجا متوجه شد که دست و پاها و گردن فاطمه شکسته و ریهاش پاره شده است.
از مسئولان این بیمارستان که مجهزترین مرکز پزشکی بندرعباس است خواست وی را بستری کنند اما آنها دختربچه را نپذیرفتند و گفتند تخت خالی در بیمارستان ندارند.
پدر و مادر فاطمه دست از تلاش برنداشتند و با تماس با بیمارستانهای دیگر به دنبال بستری کردن دختر کوچولویشان بودند. یکی از بیمارستانها اعلام کرد که باید 5 میلیون واریز کنند تا دخترک بستری شود و پدر که توان پرداخت این پول را نداشت دوباره با بیمارستانهای دیگر تماس گرفت و سرانجام با پذیرش از بیمارستان صاحبالزمان بلافاصله فاطمه کوچولو را به این بیمارستان منتقل کردند.
پشت در اتاق عمل غوغایی بود همه دعا میکردند و از خدا میخواستند دختر را نجات دهد اما دکترها وضعیت دیگری را پیشبینی میکردند نفسهای دخترک به شماره افتاده بود و صدای بوق دستگاههایی که به فاطمه وصل شده بود، خبرهای بدی را برای خانواده رستمپور داشت در یک لحظه دخترک چشمهایش را بست و برای همیشه خاموش شد.
گفتوگو با پدر فاطمه کوچولو
پدر فاطمه بغض دارد و نفسنفس میزند. وی گفت: روز حادثه فاطمه و مادرش به مجتمع ستاره جنوب رفته بودند طبقه سوم این مجتمع پارک بازی است وقتی در طبقه دوم مادر فاطمه قصد داشت برای بچهها خوراکی بخرد این حادثه اتفاق افتاد. فاصله محل کارم با محل حادثه زیاد است وقتی مادرش تماس گرفت و گفت فاطمه از پلهها پائین افتاده سریع به راه افتادم. یک ساعت طول کشید تا من به بیمارستان برسم اما این یک ساعت مثل یک عمر برایم زمان برد. به بیمارستان که رسیدم وقتی چشمم به فاطمه افتاد دلم فرو ریخت. وضعیت فاطمه اسفناک بود 4 ساعت فاطمه در بیمارستان شهید محمدی ماند اما گفتند ICU جا ندارد و ما هم سریع وی را به بیمارستان صاحبالزمان منتقل کردیم در آنجا نیز پزشکان تلاش زیادی کردند تا بتوانند دخترم را نجات دهند اما تلاشهای آنها نتیجه نداد.
به گزارش ایران،این پدر که هنوز باور ندارد دخترکش آنها را تنها گذاشته در ادامه افزود: در حال حاضر از مدیریت مجتمع شکایت کردهام. از خیلیها شنیدهام این چهارمین بچهای است که نقاله پله برقی جانش را گرفته است. آنها به جان مردمی که منبع درآمد آنها هستند بیتفاوت هستند و تنها به فکر کسب درآمد هستند بدون آنکه توجهی به مردم داشته باشند. اگر آنها توجه بیشتری داشتند الآن دخترم را از دست نداده بودم. وی در پایان گفت: فاطمه دختر بزرگ من بود و یک دختر کوچکتر به نام نرجس دارم، فاطمه ورزشکار بود، وی ووشو را از یک سال پیش نزد داییاش یاد گرفته بود و هوش و ذکاوت زیادی داشت. قرار بود امسال به پیشدبستانی برود اما اجل چنین اجازهای نداد.