معلم های سایت به کمکتون احتیاج دارم 🙏🌹

زن_ادیسون

عضویت: 1402/06/20

تعداد پست: 5365

ی موضوع مذهبی بگیر پس

سرچ کن تو نت کتاب های مذهبی و اینا 

نام کاربری فانه  شوهر موعر ندارم 😁هرچی میزدم نمیشد دیگ اینو همینطور الکی زدم شد  .از این تاریخ کاربری دست دو نفر می‌باشد. هر وقت منو تو سایت دیدی چند تا فحش و حرف آبدار بزن بهم برم از سایت ،من نباید اینجا باشم تو طول روز تا شب ،چون کنکوریم و درس دارمممم پیشاپیش ممنون از فحش هاتون.

1403/02/11

|

21:01

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

لامالاما

عضویت: 1402/07/11

تعداد پست: 1847

وقتی نیچه گریست

عقاید یک دلقک 

یا از کنابهای قدیمی مانند دیوان حافظ و منطق‌الطیر عطار یا دیوان شمس

من خیلی دوست دارم بهم دیوان شمس هدیه بدن

1403/02/11

|

21:02

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

sarvine

عضویت: 1399/07/12

تعداد پست: 4485

کتاب بیشعوری بخر 

پروفایلم خودمم😊

1403/02/11

|

21:03

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

maede_k97

عضویت: 1402/06/07

تعداد پست: 1247

سلام ممنون عزیزم❤️

والا من خودم رمان اینا دوست دارم،مثلا یکی بهم یه رمان معروف هدیه بده خوش حال میشم

و اینکه فقط هرچی می گیری حافظ نگیر چون معلما حافظ زیاد هدیه می گیرن🤭

1403/02/11

|

21:03

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

هوژین_

عضویت: 1401/03/19

تعداد پست: 6324

کتاب های اصیل مثل حافظ و هشت کتاب سهراب سپهری یا تذکره الاولیا عطار

 خیلی کتاب هست تو بازار بگردی

یاا خیلی مذهبی باشه سلام بر ابراهیم ۱و۲

کورد نیستم :) 

1403/02/11

|

21:05

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

مامی_پارساودوقلوها

عضویت: 1401/11/14

تعداد پست: 5044

هنر خوب زندگی کردن و هنر شفاف اندیشیدن رو خیلی دوست داشتم وقتی خوندم

ترجیح میدم کتابی بهم بدن که قبلا خوندن و جالب بوده 

هرکسی بوسه ستاند ز لب یار کسی...بی گمان دست در آغوش نگارش ببرند

1403/02/11

|

21:05

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

_آشنای_غریب_

مدیر استارتر

عضویت: 1401/04/15

تعداد پست: 5167

ی موضوع مذهبی بگیر پس سرچ کن تو نت کتاب های مذهبی و اینا 

اخه اکثرا اثار معروفو میاره که احتمال میدم خونده باشن 

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)

1403/02/11

|

21:06

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

_آشنای_غریب_

مدیر استارتر

عضویت: 1401/04/15

تعداد پست: 5167

وقتی نیچه گریست عقاید یک دلقک  یا از کنابهای قدیمی مانند دیوان حافظ و منطق‌الطیر عطار یا دیوا ...

ممنون عزیزم 🌱

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)

1403/02/11

|

21:06

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

_آشنای_غریب_

مدیر استارتر

عضویت: 1401/04/15

تعداد پست: 5167

سلام ممنون عزیزم❤️ والا من خودم رمان اینا دوست دارم،مثلا یکی بهم یه رمان معروف هدیه بده خوش حال میش ...

ممنون نکته خوبی بود 🌷

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)

1403/02/11

|

21:07

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب