2733
2734

الان نسبت به همه چیز سوء ظن دارم و بی اعتمادم ،باورتون میشه حتی نسبت به پدر و مادرِ خودمم شک دارم،بی اعتمادم ،حس میکنم همه میخوان بهم ضربه بزنن و ازم سوء استفاده کنن ،

هیچ وقت نتونستم حقمو از اون آقا بگیرم ،سنم کم بود ،با هیچ کس در میون نزاشتم از ترسم ،از در عشق وارد شد بهم دروغ گفت،پردمو زد،منم وابستش شدم،بعد فهمیدم متاهله و بچه داره ،بعدشم دیگه جواب تلفونمو نداد و گذاشت رفت ، منی که همه ی آدما رو دوس داشتم و به همه باور داشتم الان از خانواده ی خودمم میترسم ،گارد دارم نسبت به همه ،چیکار کنم ،نمیتونم هر روز تو شک و بی اعتمادی زندگی کنم .چون زندگی برام کابوس شده .

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
چندسالت بود اونموقع؟الان هیچ اطلاعی ازش داری؟

اون موقع ۲۰ سالم بود ،ازش اطلاع دارم ،شمارشو دارم ، حتی شماره تلفن از خونشم پیدا کردم ،ولی دستم به کجا بنده ۳ ساله این موضوع رو ریختم تو خودم و فقط باعثِ بی اعتمادیم هر روزم و ترسم شده ،نه دیگه میتونم با کسی آشنا شم نه میتونم با بقیه خوب رفتار کنم چون میترسم از آدما

2740
برو پیش روانپزشک مشاوره بگیر اینجا کسی نمیتونه کمکت کنه

خیلی رفتم عزیزم ،😊ولی هیچ کدومشون نتونستن کمکی کنن ،سرزنش میکردن ،و اینکه تا میومدن یه چیزی توضیح بدن تایم جلسه تموم میشد و واسه نیم ساعت ۵۰۰ هزار میگرفتن میگفتن جلسه بعد بیا ،من تو شرایطی نبودم که هر روز برم مشاوره

ممکنه برا هرکسی پیش بیاد شاید برای خود منم پیش اومده:)

سال۱۴۰۳به هم میرسیم و عقد میکنیم:) ومخالفتای بابام تموم میشه..از ته قلبت یه صلوات یا هرچیزی که میدونی ممکنه برام جواب بده بفرست یا بهم بگو.. امیدوارم انرژی مثبتش دوبرابر به خودت برگرده:)

[QUOTE=337317533]چی بهش بگم ، تو دلم مونده ،یه بار هم ازم عذخواهی نکرد ،همش دلم میخواست ازش انتقام بگیرم[/QUOTE  

مایکی از اشناهامون اینطور شد شوهر کرد شوهره فهمید هیچ حرفی به دختره نزد خیلیم باهاش مهربون برخورد میکرد ولی پسره رو پیدا کرد روزگارشو سیاه کرد 

تا ز دست نرود قدر ندانی ...!
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687