2733
2734
خب ب نظرم تعریف داداشت هست... اون خانم فهمیده باهوش خونواده تویی... یه جورایی داره رو داداشت کار م ...

آره شاید 

چون بابام تا من گفتم نرفت تحقیق

و اکر من نخوام اتفاقی تو خانواده رخ نمیده از جانب بابام مامانم🤣🤣

مثلا  برای همین سفرشون 

مامانم داداش دومیم خواهرم همین داداشم به من گفتن بابا رو اوکی کنم قبول نکرده بره

با یه زنگ بابام گفت چشم😁😁

من قلق بابام رو خوب بلدم

هروقت میخوان برای کاری بابامو راضی کنن میگن به حنا بگید


ترانه بخدا دقیقا تو هیچ چیز منو دخالت نداد حتی نظرمو نپرسید

ده باز بهش گفتم عکس دختره رو ببینم نشونم نداد🙄🙄


لامصبا چقدر بلدن🙃🙃🙃🙃 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



حنا ولی من حس خوبی ندارم به دختره احتمالا داداشت هی جلوش حناحناکرده اونم فهمیده لولت بالاست داره این ...

والا هیچکدوم از افراد خانوادم حس خوبی به این ازدواج ندارن

و احتمالا زیاد کنسل بشه

چون بابامو مامانم گفتن نمیایم خواستگاری

با اینکه خانواده خوبی داره


داداش تو عاقله 

داداشای من خنگن🤣🤣

همین داداشم رفته گردنی ۶۰۰ میلیونی برای نامزدی انتخاب کرده

خواهرم گفته اول طلاهای حنارو بده پیش شوهرش خجالت میکشه تو کادو ابنجوری بدی بعد بدهکار اونا باشی


خداروشکر عزیزم الهی خوشبخت بشه داداشت

پاییز میفهممت ذات رو شناختم دیگه مگر من هدفم این بود مگر من تازه عروس جز دغدغه زندگی عاشقانه م و ...

چقد مثل منی منم کینه ای ام ولامصب حافظمم ازکار نمیفته.... بخدا برادرشوهرم انقد باهام خوب بود به مهدی میگفت خیلی شانس داشتی تو ازدواج اصلا یهو ازین رو به اون روشد...دقیقا روز ترخیصم از بیمارستان موقع کاوه این حرفا روشنیدم... مهدی هم میگه بسپار به من وخدا....دیشب هم قاطی کرد گفت به هدفش رسید اون باعث شد که تو اون حرفارو بهم بزنی بامن بدحرف بزنی...صبح از کلاس برگشتنی برادرشوهرخوبمو دیدم حالم خوب شد اومدم دم پارکینگ اون  چندش رو دیدم دوباره مخم قاطی کرد وقتی میرم آمل از ذهنم پاک میشه یا وقتی تو ساختمون نیستن حالم سبک هست....دیروز داداشم گفت میام پیشت دلم برات تنگ شدقراره برم بمونم...

  خدایا همسرمو برام نگه دار  شروع خاطراتم زنگیدنت بود   
2731
یعنی الان آقا مهدی ازت دفاع خوبی نکرده ناراحتی؟

به قول خودش وبقیه دفاع کرده ولی من میخوام حال اونارو بگیره یه آتیشی بندازم که آبروشون بره اون عوضی ترازین حرفاست همین قضیه بهزیستی رو میبره تو فامیل به اسم من پخش میکنه...اصلا یه مدته نمیتونم کناربیام تا نفس میکشه میکوبم تو سرش این قضیه رو دلم خنک میشه

  خدایا همسرمو برام نگه دار  شروع خاطراتم زنگیدنت بود   
حنا چقد شبیه منی چقد هوای داداشت رو داری من باهمه ی اینا بازم به داداشم فکر میکنم آروم میشم پریروز ز ...

من وخواهرم خیلی کمکش کردیم 

خواهرم مغازه داداه بهش بهترین جای شهر گفته تا پنج سال بشین بدون هیچ پولی

یکی از خونه هاش رو فروخت براش بهش داد سرمایه ش کرد

من ازش خریدم خونه رو البته😅😅😅چون حیف بود

حالا بخاطر دختره داره ابنجوری میکنه شایدم تقصیر اون نباشه داداشای من همینن


توکل برخدا عزیزممم

خدا بخواد بده میده

انشالله به همه ی آرزوهات میرسی

والا هیچکدوم از افراد خانوادم حس خوبی به این ازدواج ندارن و احتمالا زیاد کنسل بشه چون بابامو مامان ...

خوب نیست کنسلش کنین ازدواج پیوند دوتا خونوادست نمیشه نادیده گرفت این قضیه رو. من خوبم خوبم خوبم یهو رگ خبیثیمو انگولک کنن یه طوری شیطان میشم نفهمه ازکجا خورده دختره یه کلمه گفت چرا با پاییز رفتی بازار همونجا گفتم من اگه نترکونمت پاییز نیستم نیومده داره برامن گوزگوز میکنه🧐🧐🧐 آره زرنگه دیروز گفتم چه خبر از خانمت😁😁😁گفت داره شوماخر میشه باباش براش ماشین بخره خیلی خوب میشه قبل ازدواج🤭🤭🤭🤭🤭🤭🤭مثل خواهرش پول دوسته🤣🤣🤣🤣🤣🤣


ایییییی به تو وخواهرت بدهکاره بعد کادوی۶۰۰میلیونی میخره🤦🤦🤦🤦🤦طلاهاتو بگیر حتما

  خدایا همسرمو برام نگه دار  شروع خاطراتم زنگیدنت بود   
خوب نیست کنسلش کنین ازدواج پیوند دوتا خونوادست نمیشه نادیده گرفت این قضیه رو. من خوبم خوبم خوبم یهو ...

🤣🤣🤣🤣🤣

ایووول بهت بابا


خب خداروشکر 

انتخاب خوب خیلی مهمه

اقتصادی هستینه😄😄😄😄


والا من دخالت نمیکنم 

میترسم از آه

ولی اینجوری که معلومه کنسله توسط خانوادم


چقد مثل منی منم کینه ای ام ولامصب حافظمم ازکار نمیفته.... بخدا برادرشوهرم انقد باهام خوب بود به مهدی ...

پاییز راست میگه همسرت

واگذارشون کن به خدا

بزار بگن

اصلا فامیل فک کنن تو بدی دور از جون

مهم شوهرت و بچه هاتن برات مهم نباشه اصلا

ببین هروقت دیدیش اصلا نگاهش نکن و فکر کن از کنار یه سطل زباله رد شدی همین😉 


ای جان😍

داداشت اومد برید دور دور 

تهران تو تعطیلات خوب خلوته


انقد فاصله گرفتم که دیگه خودم موندم وخودم...خیلی واضح هست به ظاهر دوست اما درباطن دشمن هستن...

کی مهمون هست افسانه؟ 

به اقاذمهدی بگو دید ،بازدید داره 

اگه من مهمون دعوت میکنم باید دعوتمم کنن وگرنه من هم دعوت نخواهم کرد 

الان خونسرد باش و آروم 

خودشون باید خجالت بکشن بگن دوتا بچه کوچیک داره دست تنهاست غریبه توی این شهره 

ناراحت نباش 

به آقا مهدی هم اینجوری نگو آقا مهدی مرد خوبیه 

تحت هیچ شرایطی ولش نکن 

به قول خودش وبقیه دفاع کرده ولی من میخوام حال اونارو بگیره یه آتیشی بندازم که آبروشون بره اون عوضی ت ...

پآیین جون دقیقا مشکل تو همین کینه ای بودن هست... چرا مشکلات رو با خودت حمل میکنی 

عزیزم با حرفا و تعریفهایی که کردی شوهرت مرد عاقل و خونواده دوستی هست قطعا یا تمام تلاشش رو کرده و بضاعتش همین قدر بوده هم یه سری نکاتی رو صلاح دیده که ب این مقدار برخورد بسنده کرده...

اونا حرفایی زدن که تو ناراحت بشی ولی تو انقدر ناراحت شدی که داری به از هم پاشیدن زندگیت فکر میکنی و این بده ...

من مطمئنم تو خونواده برادرشوهرت یه حرفایی میزنه که زنش مجبور میشه برای بالا کشیدن سطح خودش نسبت به تو تورو بکشه پایین... 

مطمئنا برادرشوهرت عذاب وجدان داره اما زنش برای اروم کردن اون داره حقیقت رو وارونه جلوه میده....

تو برای رسیدن به این زندگی خیلی مسیرهای تلخ و شیرین پشت سر گذاشتی به همین راحتی حرف از ترک کردن نزن اونم واسه مردی که ۱۰۰ ش رو برات گذاشته... درسته وظیفه اش بوده اما میتونست انجام وظیفه هم نکنه.

مهم شوهرت هست که میدونه مهم خواهر شوهرت هست که میدونه.

کم کم از اونجا میرید نگران نباش...

به قول خودش وبقیه دفاع کرده ولی من میخوام حال اونارو بگیره یه آتیشی بندازم که آبروشون بره اون عوضی ت ...

پاییز جان اگر ارامش میخوای سعی کن ورد زبونت سوره ناس و فلق باشه معنی سوره ناس رو بخون متوجه میشی بهترین سلاح تو در برابر این حرفا فقط و فقط سوره ناس هست 

پآیین جون دقیقا مشکل تو همین کینه ای بودن هست... چرا مشکلات رو با خودت حمل میکنی  عزیزم با حرف ...

ترانه جون دورت بگردم که برام وقت میذاری ومینویسی🥺🥺🥺🥺 موندم چه لجی بامن کرده باراولش هم نیستا اصلا ازهمون موقع خواستگاری اومدن شروع کرده تا همین الان...دقیقا سر جفت بارداری وزایمانم همین طور بوده بلوا بپا کرده... انگار جاشو تنگ کردم...فقط دوست دارم به برادرشوهرم بگم چطو دلت اومد انقدبد باشی من که به آقاجون بدی نکردم اصلا باهم مشکلی نداشتیم خیلی همو دوست داشتیم بخدا سر اینکه جدا کنن آقاجون رو من گفتم ما نیگه میداریم جدانشه یا به مهدی گفتم دو برابر خواهرت ارث گرفتی وظیفته نیگه داری وظیفه ی خواهرت نیست زندگیش خراب میشه آخرش من بده شدم...

نمیدونم چرا دوست داره منو انقد خراب کنه...حتما سوره ی ناس وفلق رو میخونم امشب باید این قضیه حل شه واقعا رو اعصابمه ترانه برام دعا کنین پول جور کنیم زودتر بریم 

  خدایا همسرمو برام نگه دار  شروع خاطراتم زنگیدنت بود   
کی مهمون هست افسانه؟  به اقاذمهدی بگو دید ،بازدید داره  اگه من مهمون دعوت میکنم باید دعو ...

آجی من خودم گفتم بیان امشب دخترعمه ی جاریمه ودخترخوبیه جاریم وقتی دستش باز بود همیشه مامان وداداشمودعوت میکرد(بازبودن دستش بازم تو بدترین حالتش بودا ولی بازم سفره پهن میکرد) الان بره معلوم نیست کی بیاد اونم الان غروب اومد تاالان موند برنج رو خودش گذاشت من دارم به کاوه شیرمیدم بعد رفته پایین که بازبرگردن همشون بالا من کاری نکردم فقط ظرفا رو چیدم رو اپن. نتونستم خودمو کنترل کنم واقعا خیلی تحت فشار بودم...

  خدایا همسرمو برام نگه دار  شروع خاطراتم زنگیدنت بود   
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

بی محلی

بهارمقدم | 4 ثانیه پیش

همستر چیه؟

hamid005 | 7 ثانیه پیش
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز