2733
2739

من تقریبا ۶ یا ۷ سالی میشه ازدواج کردم . دلیل ازدواجمم  توی تاپیک های قبلی گفتم . برادرم خیلی اذیتم می‌کرد، کتک میزد ، فحاشی می‌کرد، نمیذاشت از خونه بیرون برم .  دبیرستانی که بودم به مادرم گفت نذار بره مدرسه پررو  میشه . مادرمم  خیلی تابع حرف برادرم بود ، یادمه تا یکماه مدرسه نرفتم ، بعد از اون کلی التماس کردم تا دوباره برم . اصلا بی دلیل زندگیم رو به گند کشیده بود . تا اینکه خداروشکر ازدواج کردم و از دستش راحت شدم .‌تقریبا از همون ۱۵ ۱۶ سالگی که منو کتک میزد تا الان که چند سالیه ازدواج کردم ، کلا باهاش اصلا حرف نمیزنم . با خواهرای دیگم خوبه و مشکلی نداره . اما من تا به حال حتی یک بار هم خونش نرفتم . اما اون و خانومش میان خونه من ، و من هم اصلا با خانومش بد رفتاری نمیکنم و نکردم ، چون معتقدم اون به دعوای من و برادرم ربطی نداره . دیروز اومده بودن خونمون ، با مادرم اینا ، یهویی سر زده بی اطلاع اومدن . منم مواد غذایی زیاد نداشتم توی فریزر ، اما ی چیزی درست کردم سریع و آوردم . زنداداشم رو صدا زدم برای اینکه حس بدی بهش دست نده ، گفتم عزیزم بیا آشپزخونه پیش من.  ی دفعه برگشت گفت نه ، ممنون . منم گفتم باشه . چند دقیقه بعد خودش پاشد اومد آشپزخونه ، خواست کمک کنه ظرف بشوریم ، منم گفتم زحمتت نشه . گفت نه دلم میخواد کمک کنم . در حد یک دقیقه وایستاد بعد رفت نشست . منم دیگه چیزی نگفتم .بعد اومدیم نشستیم یک دفعه برگشت گفت مثل اینکه از من خوشت نمیاد ، گفتم چرا این حرف رو میزنی 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2742

گفت همینجوری . گفتم اگه کاری کردم که باعث این برداشتت  شده معذرت میخوام . گفت آخه رفتارت  با فلانی (منظورش اون یکی زنداداشمه) یک جوریه که انگار خیلی با من راحت نیستی . گفتم نه واقعا اینطور نیست . ایشون تازه وارد جمع خانواده شدن نمیخوام حس غریبی بکنه . بعد گفت آها . امیدوارم راست گفته باشی😕😕

2740

داداش منم عین سگ بود انقد اذیتم کرد ک خدا میدونه فقط (الانم داره تاوان کاراشو پس میده) 

نذاشت درس بخونم عوضی 

دیگه 20 سالگی ازدواج کردم 

خداروشکر شوهرم خیلی خوبه 10 ساله متاهلم  یه دختر 6ساله دارم

صَبرم کَمه، حوصلَم دَر حَد حداقلِ.                                        شایع❤️
واقعا نمیدونم یک لحظه چش شد

حالا تو ناخواسته ب داداشت بدی میکردی اگه همین زنداداشم میاد آتیش بیار معرکه و بنزین می‌ریخت تو آتیش دعواتون

ول کن خودتو در گیرش نکن اهمیت ندی یادش میره ولی اهمیت بدی فک میکنه حق با اونا کیه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687