قبلا راجبش چندبار تاپیک گذاشتم
که پسر داییم عاشق یکی از دخترها فامیل بود از بچگی ۱۳ سالگی که من یادمه عاشقش بود همه کار برای رسیدن به دختره کرد اما دختره قبول نکرد پسر داییم هنوزم مجرده و با هیچکس وارد رابطه نشده بعد ۱۵ سال فقط اونو دوست داشت و داره ..با اینکه دختره تمام دور های دنیا رو زد ازدواجم کرد و جدا هم شد صدتا حرف پشتش افتاد و...،خلاصه
جمعه این هفته که گذشت رفته بودیم بیرون خانواده داییم هم بودن پسر داییم خیلی تو فکر بود و غمگین بود
(همیشه غمگین هست ولی اون روز خیلی شدید تا الان اونجوری ندیده بودمش)
منم رفتم کنارش نشستم کمی باهاش حرف بزنم شاید بتونم کمکش کنم بحث کردیم و حرف زدیم تا رسیدم
که پسر داییم گفت بهاره رو دیدی ؟
گفتم آره
پسر داییم گفت دیدی چقدر ظاهرش عوض شده چقدر زیاد عمل و اینا کرده صورتش مصنوعی و عملی شده من بعد چند سال دیدم نشناختم
منم گفتم آره
پسر داییم
گفت اخلاقش و طرز فکرش میگن خیلی عوض شده
و اینکه پشت سرش حرف زیاده و کارهای اشتباه زیادی هم کرده خلاصه تبدیل شده به یک آدم دیگه و هیچ شباهتی به اون بهاره که ما چند سال پیش میشناختیم با هم خانوادگی مهمونی و تفریح و مسافرت میرفتیم نداره اون بهاره که از لحاظ حیا و پاکدامنی تمام فامیل سرش قسم میخوردن
اون بهاره که پایه و پرانرژی بود باهاش همیشه خوش میگذشت.. دیگه اونجوری نیست اصلا
منم گفتم آره بهتره توام بهش فکر نکنی اون لیاقت تو را نداشت و نداره زندگی اینو بهش فهماند که آخر و عاقبت بلند پروازی هاش و تفکرات اشتباهش و خود بزرگ بینیش چی شد تاوانشو داد.
گفت نه من به این فکر میکنم که حتی خود بهاره الان بیاد نمیتونه جای اون بهاره که عاشقش بودم رو برام پر کنه
یعنی من تا ابد حسرت اون بهاره اون آدمی که عاشقش بودم به دلم میمونه حتی اگر خودشم کنارم باشه..این غمگینم میکنه.
سنگینی حرفش منو تو فکر برد واقعا گاهی آدما که دوسشان داریم جوری عوض میشن که حتی خودشانم نمیتونن جای خودشانو پر کنن و دلتنگیت برای اون آدم تا ابد باقی میماند حتی اگر خودشم کنارت باشه 🖤🖤