من ازکلاس اول ابتدایی تا امروز که دوازدهمم هیچ دوستی توی کلاس نداشتم ازهمون اول مسخرم میکردن واذیتم میکردن فک کنم تقریبا مشکل معده ای که پیدا کردم چند درصدی بهمین موضوع ربط داشته باشه ازکلاس اول بخاطر استرس و اضطراب و عصبانیت هرروز معده درد داشتمو بالا میاوردم بعضی روزا که حتی بستریم میشدم تا کلاس ۳همین موضوع بود که رفتم پیش دکتر گوارش خوبو اونجا اندوسکوپی کردم وگفت بخاطر استرس و ناراحتی زیاد معدم ورم کرده اسید معدمم زیاد شده ازاون زمان شروع کردم به خوردن قرص که بادوباره از کلاس هفتم شروع شده قرص اون دکترروبه هوای خوب شدنم کنار گذاشتمو باحالم بد شد امتحانات خرداد رو تقریبا خوب دادم ازاین موضوع بگذریم هم توخونه اذیت میشم هم تومدرسه وجامعه.
امروز قرار بود یه برگه ای روامضاکنمو به دبیرمون بدم که یادم رفته بود بزارم کیفم مامانمم میگفت دیده ولی برام نیاورده بود برای همین ازنمره ام نمره کم کم میکننن ومیندازنم واقعا قلبم شکست چون امروز داشت میرفت دکترو میتونست برگه رو برام بیاره ویا اگع داداشام بودن حتما این کارو میکرد حالاام که اومدم خونه داره دعوام میکنه که چرا جا گذاشتی حتی به دبیرمونم گفتم میتونم شماره ما درمو بدم باهاش حرف بزنید بپرسید نمره رو که بهش گفتم اما قبول نکرد جدای این بحث که مامانم کلی تحقیرم کرد که چرا اینطوری هستم که دراصل اصن باداداشم اینطوری نیس منو ازسوم کاری نداره تکالیفمو همچیم پای خودمه ولی هنوز که هنوزه داداشموول نکرده تازه تکالیفشم مینویسه یه بارم که داداشم خودش بنویسه میگه ببین من تکالیفشو ننوشتم بچمو وهمیییشههه من درحال مقایسه شدنم درحالی که سعی دارم خودمو مثل همکلاسیام نکنم از زمانی که دوس پسر باب شده خیییلی سعی کردم دوس پسر پیدا نکنم چون مامانم بهم میگف حالا مامانم داره منو بااونا مقایسه میکنه یا تو مدرسه ام اذیتم میکنن خستم شدم یه اکیپی بود یه گردن کلفت تومدرسمون داریم که ب همه زور میگه امروز ازسر مجبوری نشستم جلو اینم اومد بغلم نشس جلوی همه بچه ها فحش میدادبهمو باپاش صندلیمو هل میداد وبقیه میخندیدن میدونم خیلی زیاد نوشتم ولی خسته شدم واقعا نمیتونم💔