یه سال باهاش دوستم اون ۲۴ من ۲۲ بهش شک کردم گقتم امروز میریم باهم پرینت تماسات بگیرم خیلی باهاش بد صحبت کردم با لحن خیلی بد اون فشنگ اومد برای یه ماه آخر گفتم به یه ده نفری زنگ زدم همه پسر بودن اما نمیدونم چرا دستاش یخ زده بود ی جوری ک انگار ترسیده ولی خودش میگف معده درد دارم براهمون حالم میزون نیس دستاش خیس عرق شده بود همرو نگاه نکردم گفتم نمیخوام دیگ ولی الان خیلی عذاب وجدان دارم کاره بدی کردم به نظرتون ؟حس بدی دارم الان باخودش میگ مشکل روانی داره