تو موبایل فروشی بودیم نشسته بودیم
کارمون تموم شد رفتیم بیرون از مغازه یهو زنه افتاد دنبال مامانم فکر کردم میخاد بپرسه کار طرف خوبه شما مشتریشن اینا.
یهو گفت دخترتونه ؟!
مامانم گفت بله
گفت شوهرش نمیدید؟!
قیافه مامانم از خنده دیدنی بود من بدتر ,,قیافه مامانمم میدیدم بیشتر خنده ام گرفته بود لبامو رو هم فشار داده بودم 😂
مامانم با خنده گفت نه بچه است میخاد درس بخونه
گفت اخه خوشگلم هست یه عروس اینجوری میخام
برگشته بود نگاه من میکرد گفت پسر منم خوشگله ها
گفتم زنده باشن
بعد گفت دانشجوعه دیگه ؟!
من داشتم میمردم از خنده هیچ نمیگفتمم (بعدش مامانم گفت باید سرتو مینداختی پایین نه بخندی😂)
مامانم گفت نه داره درس میخونه برای کنکور پسر شما تحصیلاتش چیه؟!
گفت زیر دیپلمه و..
بعد اومدم خداحافظی کنم به نظرتون خوبه چی گفته باشم؟! 😐😂 نه خداوکیای به نظرتون چی گفتم
گفتم ممنوننن خداااحافظ
یعنی دستت درد نکنه ازم خواستگاری کردی😂😂
تا گفتم برگشتم محکم کوبیدم تو پیشونیم میخندیدم واااای چرا گفتم ممنون