خسته شدم

چقدر شبیه اوایل منی ولی انشالله کم کم درست میشه فقط صبر کن

میگزره.مدارا کن باسختیهات.بخام حرف بزنم دیگه نای حرف زدنمم نمونده...شدم یه تیکه سنگ ازشدت سختیها.

عزیزم گریه کن

اینی که‌میریزی تو‌خودت که بیشتر برای شیر بد هست 

تنها نیستی من هم‌ اوایل زایمانم شرایط وحشتناکی‌داشتم

و صد در صد دست تنها بودم

با کوهی از استرس و اندوه

فکر میکردم وارد چرخه ی بی پایان سختی شدم

مشکلات مثل نیزه تو بدنم بودند

ولی گذشت...

همش گذشت 

الان ۷ سال از اون روزا میگذره....

همه‌ چیز تموم‌میشه باور کن 

طبیعیه 

ببین خودتو و بچتو بگذار الویت

خونه بهم ریخته بود اصلا اهمیت نداره

ناهار رو سر هم کنی بپز

بچه ی من کولیک هم داشت

تا ۳ ماه اذیت شدم خیلی

بعدشم معدش خوب شد حداقل شبا میخوابید برای سیر خوردن بیدار میشد

بعد از چهار ماهگبش دیگه شیر میخورد میخوابید گاهی نصف شب بیدار میشد 

‌تا ۶ ماه اول سختی هاشو داره

بعد از ۶ ماه خیلی بهتر میشه 

نیم ساعت پیش توخیابون ازشدت فشاری ک سختیها روم داره داشتم توخیابون اشک میریختم اروم وبیصدا.درسته خودم کنترل کردم اما کسی روندارم ک حرفام بگم دوروزدیکه بامتلک بهم برنگردونه...شهردور بایه پسر۵ ساله وهمسر و بیپولی شدید و بدون کمک و بدون کوچکترین همفکری و همدردی و خانواده ای ازمشکلاتم منو و پسرم وهمسرم ندیدگرفتن و حتی رفت وامدنداریم و حتی تماس هم نداریم.توخیابون داشتم خفع میشدم.روحم گنجایش جسمم نداره

درست میشه 

اصلا نگران نباش

این روند طبیعی هست 

خیلی از بچه ها اللن این مشکل رو‌دارند

فقط تا وقت گیر میاری بخواب

به خوراکت اهمیت بده

من خونم قبلش برق میزد

بعدش اصلا برام‌مهم نبود ریخت و پاش باشه

چون نمیتونستم

روزای سختی بود ولی تموم شد رفت پی کارش

بستگی به خود بچت داره عزیزم بعضیا ۵ یا۶ ماهگی بعضیا تا یکی دوسالگی مال من خیلی دیر رو به راه شد

منم بچم مریض بود تو زیر زمین تاریک و نمور بودم منم مادرم زیاد به من بها نمی‌داد ولی الان همه چی گذشت و زندگی خیلی خوب شده فقط  سعی کن امیدوار باشی چون به هرچیزی فکر کنی همون میشه پس چیزای مثبت فکر کن

به نظرم داشتن کسایی که واقعا دوست داشته باشن خیلی خیلی مهم تر و با ارزش تر از پوله