خیلی ناراحت و حساس شده
به بابام شک داره
به خاطر درس نخوندن من و دادشم حرص میخوره و ناراحته
امروز رفتم باهاش حرف زدم ک چته و تا نگی چته به خدا نمیرم
با کلی اصرار و قسم دادنش گفت به خاطر درس نخوندن تو و داداشته
بعئدشم گفت یادته بچه بودی چقد باهم راحت بودیم
و گفت بعد امتحاناتت میشینیم کلی درد و دل میکنیم
به خدا گریم میاد
بگید من چیکار کنم؟