امروز واسه اولین بار بعد یه سال حس کردم زندگیمون داره دچار روزمرگی میشه ..
خیلی حس بدی داشت☹️☹️نمیخوام اقا یعنی چی
فقط میگذرونیم
اره دیگه همش شده بشور و بپز و …
چیکار میشه کرد
قدیما میگفتم هر وقت حس کردم زندگیمون دچار روزمرگی شد واسه بچه اقدام میکنم😂😂
ولی حقیقتا خیلی زووود ب این مرحله رسیدیم =|
ما فقط ۵ ش و جمعه وقت میکنیم همو ببینیم
هر روز کار و خستگی
آره دقیقا صبح بایددخترموبفرستم مدرسه بعدم ناهاردرست کنم وباپسرم سروکله بزنم بعددخترموازمدرسه میارم بعدم باهاشون سروکله میزنم مدام جیغ وداد ودعوا بعددخترموبزورراضی کنم تکالیفشو انجام بده بعدشام شستن ظرفا بعدخواب.ومدام این چرخه ادامه داره
وضعیت من و همسرم ...
صبح تا غروب دانشگاه من بالای کوه اون وسط شهر غروب میریم خونه میشینم درس میخونم شوهرم اموزشگاه و شرکت شب میخوابیم و فردا صبح همین روال لعنتی روزاییم که دانشگاه نداریم کتابخونه ایم جفتمون
ولی اخر هفته ها با رفیقامون میریم ویلا یه ماهی یه بار یه مسافرت خوب میریم این یکم از تکراری بودن میکاهه
چرا اینطورین؟؟
وقتی به روزمرگی میرسید که حرف برای گفتن ندارید علت اونو بررسی کنید
کلا از اول اینطکری بودیم ..
اتفاق خاصی نیست که راجع بهش صحبت کنیم
خودمم نمیدونم چیکارش کنم ..
امروز خیییلیی اروم بودیم و حرفی نزدیم
هرچی زور زدم یه دوتا جمله بگم نشد
اخرش ب همسرم گفتم امروز عجیب اروم بودیما ..
اونم گفت ما همیشه اینطوری ایم دیگه
گرخیدم☹️برگام ریخت خیلی بده که چیکار کنم؟؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
50 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
