ساعت ۲ بامداد نوزدهم شهریور ۱۴۰۱ بود که زن ۳۵ ساله فریادزنان از واحد طبقه چهارم آپارتمان بیرون آمد و در حالیکه با سر و وضعی آشفته جیغ میکشید «مجید را سوزاندم! بچههایم را نجات دهید!» پلههای ساختمان را با سرعت پشتسر میگذاشت و در منازل همسایگانش را میکوبید. او با صدای بلند فریاد میزد فرزندانم در شعلههای آتش گیر افتادهاند، به دادشان برسید. ماجرا از این قرار بود که زن بعد از سالها زندگی مشترک، مچ شوهرش را گرفته و تصمیم به انتقام میگیرد. به همسرش قرص خواب داده، پنجره را باز کرده که سرد شود تا شوهرش روی خودش پتو بیاندازد. به گفته خودش: سپس با سوزن پتو را به تخت دوختم تا او نتواند بهراحتی از زیر شعلههای آتش فرار کند! ولی هنوز مشغول دوختن پتو بودم که ناگهان «مجید» بیدار شد. من هم بیدرنگ بطریهای بنزین را ریختم …
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من بچه بودم تو روزنامه خوندم، یه زنه شوهرش بهش خیانت کرده بود. بعد که شوهره خوابید، یه روغن ده کیلویی حلبی هستا، اونو گرم کرده بود رو گاز، یهو کلش رو خالی کرده بود رو بدن مرده.
یادم نبست مرده مرد یا نه، اما خبرش هنوز تو ذهنمه
اگه تاپیک مال تو نیست و نظرت باهام مخالفه، ریپلای نزن. یه چی میگم بهت،هم تو میسوزی هم کاربریم.
همسایگان دل به شعله های آتش زدند و دو پسر 9 و 4 ساله را در حالی از اتاق بیرون آوردند که نیروهای امدادی نیز با سرعت زیاد خود را به خیابان کوشش 56 رساندند و به یاری مصدومان شتافتند. آن ها پیکر سوخته مرد 40 ساله را که هنوز علایم حیاتی داشت به بخش سوختگی بیمارستان امام رضا(ع) مشهد انتقال دادند اما در همین حال مشخص شد که زن جوان هم با خوردن تعدادی قرص اقدام به خودکشی کرده است و حال وخیمی دارد. بنابراین «مریم – ر» نیز بی درنگ به بخش مسمومان بیمارستان امام رضا(ع) منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت. کادر درمان بیمارستان با مشاهده وضعیت وخیم مرد 40 ساله، او را در حالی به صورت اورژانسی به اتاق مراقبت های ویژه بردند که پزشکان اعلام کردند وی دچار 90 درصد سوختگی شدید شده است. از سوی دیگر نیز همسر 35 ساله وی با شست و شوی معده، از مرگ نجات یافت و روند بهبودی او آغاز شد.
سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم. (دیگه نپرسید❤️) _/(عشق خیانتکارم، من روزی برای آخرین بار بهت گفتم دوستت دارم و روزی برای آخرین بار بغلت کردم بدون اینکه بدونم آخرین باره. و من هرشب با فکر به این دوتا جمله با گریه میخوابم و با غم بیدار میشم و با بغض روزم رو شب میکنم،تو آخرین شوق من برای دوست داشتن یک مرد بودی.... ) /