اینک که عزم سفر کرده ای..
و میروی بدان..
در خیال شبهایم و رویای فردایم..
در زیر باران غم هایم و زیر ابر تنهایی..
دیگر تویی نخواهی بود..
که شراب عشق در جام قلبت روان سازم..
و دیگر منی نخواهد بود..
که تورا با باده ی عشقش مست سازد..
و زین پس تو میمانی و مکافات دلی که با تو خواهد ماند..
ومن میمانم و اتش عشقی که تا ابد زیر خاکستر خواهد رفت..))*
نوشته خودم بود ...کپی نکن خوشگلم