هنوز یماه نشده که فوت شده دقیقا روز سیزده بدر فوت کرد بنده خدا. زنگ زدم آبجیم حالشو بپرسم بازم زد زیر گریه میگفت کاش بچه رو میبردم میدید شاید الان زنده بود😔
دوماه قبل عید بود که صابخونه انداختشون بیرون آبجیم با اثاثاش اومد خونه مادرم به اونم گفت توام برو هونه مادرت خونه که دیگه نمیتونی بگیری آوارمون کردی اونم معلول جسمی بود و تو جوونی تو تصادف یه پاشو قطع کرده بودن و همیشه با دوتا عصا زیربغلش میرفت اینوراونور و جایی بهش کار نمیدادن و خودش دستفروشی میکرد اما اجاره خونشون ۵تومن بود و بعد یسال صابخونه هم پیش رو اضافه کرد هم اجاره رو. دیگه ابجیم وقتی خوته مادرم بود این نگو رفته درخونه مادرشنیا و راش ندادن بعد تصادفم بخاطر درد پاش گاهی تریاک مصرف میکرده که بااین اتفاقا هم مصرفش بیشتر شد هم خونشو از دست داد هم زن و بچشو. الان ابجیم میگه کاش انقد بهش فشار نمیاوردم کاش تنهاش نمیذاشتم کاش وقتی هی پیام میداد توروخدا بچه رو بیار ببینمش میبردمش لااقل واسه اخرین بار همدیگع رو میدیدن😔
منم خودن خیلی ناراحتم مهرماه بود که قهر رفته بودم خونه مادرم آبجیمم قهر اومده بود شوهرش طفلک چندروز بعدش با یه شاخه گل ازاینا که تو آبه و شبشه داره و با یه جعبه خیلی کوچیک کشمشی اومد درخونمون اما مادر و خواهرم درو باز نکردن اونم بیچاره یساعت پشت درموند اخر گل و شیرینی رو تو نایلون گذاشته بود ورفته بود که وقتی من اوردمشون تو چون طفلک با عصا بوده و سختش بود آبِ گل ریخته بود تو شیرینی و اونجا بهشون گفتم گناه داره بنده خدا این همه راه با یه پا اومد حتی نذاشتبن حرف بزنه یا بچشو بیینه
هروقت یادش میفتم خیلی ناراحت میشم کلا زندگی بدی داشت و حتی وقتی خدا بهش یه بچه داد همش آوارگی کشیدن و آخرشم گوشه خیابون چشم انتظار بچش از دنیا رفت😔
واسه شادی روحش یصلوات بفرستید لطفا🌹
خدا امواتتونو بیامرزه
