تو رابطه ای که بودم همه چی اوایل خیلی خوب بود خیلی همو دوست داشتیم شاید بگم بهترین مردی بود که دیده بودم بهم اهمیت میداد تو کارم کمکم میکرد بعد یه مدت که افسردگی اومد سراغش و خیلی ناراحت بود که من خیلی بهانه میگرفتم و ازش توجه میخواستم و چندین بارهم اعلام به رفتن کردم که گفت نه بمون درستش میکنم توقع داشتم مثل اوایل باشه ..یه روز که خیلی احساس ناامنی میکردم بهش گفتم من اینطور نمیتونم و باید به فکر حل مساله باشیم (درمان و صحبت جدی)اونم گفت باشه تو این یکی دوروز صحبت جدی میکنیم و من هم منتظر بودم که صحبت جدی کنیم ولی بعد از دوسه روز خبری نشد و نگران شدم بهش زنگ زدم و گفت ببخشید اصلا وقت نکردم باهات صحبت کنم منم با خوشرویی گفتم باشه بعد از اون که حدود دوماه میگذره دیگه هیچ خبری ازش نشده به جز اینکه استوری غمگین میزاشت و استوری و پیج کاری منو لایک میکرد..من بابت اینکه تلاشی نکرد و اینکه لایک کردنش باعث این میشه به برگشتش امید داشته باشم مجبور شدم آنفالو و ریمووش کنم ولی حس عذاب وجدان ولم نمیکنه که اون روزی خیلی کارهای خوبی برای من انجام داد و من مثل یه غریبه پرتش کردم بیرون و احساس گناه دارم بعد از اون همه خاطره خوب.