تجربه باردار شدنم

.باور کنین این ماه زیاد برام مهم نبود باردار شم گفتم اگه نشدم یه جلسه پاکسازی بیشتر میرم زیباییم بیشتر میشه..انگار برد برد بود...اگه باردار میشدم چ بهتر..نمیشدمم خوشگلتر میشدم...و این ماه همش مغازه شوهرم عصرا کلی کار میکردم یه کیلو کم کرده بودم و پهلوهام آب شده بود و اصلا ب بارداری فکر نمیکردم...و یه روز دوغ خوردم و حالت تهوع بهم دست داد شوهرم رفت بیبی چک گرفت و هاله خیلی کمرنگ افتاد اونم شش روز قبل از موعد...

ماه های قبلی انقد ب خودم میرسیدم و تقویت میکردم خودمو شوهرمو ولی انقد استرس داشتم ک شبا همش خواب میدیرم باردار شدم یا پریود شدم

ولی این ماا کلا یادم رفته بود تو اقدامم و کلی کار میکردم جوری ک شب میرفتیم خونه از خستگی بیهوش میشدم

این ماه انقد پوستم خوب بود بخاطر پاکسازی ک فقط ضدآفتاب بی رنگ میزدم ..من هیچ وقت بدون پنکک بیرون نمیرفتم و اعتماد ب نفسم داغون بود ولی فقط این یه ماه با اعتماد ب نفس و بدون آرایش میرفتم بیرون و کلی روحیم بهتر شده بود و احساس میکنم روحیه خیلی رو همه چی تاثیر داره مخصوصا هورمونا...صورتم خیلی پف بود ولی الان پفش خوابیده تو اینترنت خوندم پفی صورت بخاطر اختلالات هورمونیه...الان صورتم لاغر و تراشیده شده قبلا پف بود و غبغب داشتم از خودم بدم میومد 

خلاصه خواستم با شمام درمیون بزارم ک اگه ب خودتون برسین و افسرده نباشین و بزنین ب بیخیالی همه چی همونطوری میشه ک میخواین..و فکرای منفی هم نکنین...من خیلی فکرای منفی میکردم وقتی همش خونه بودم از بیکاری تمام فکرای منفی ب ذهنم هجوم میاوردن ولی از وقتی رفتم پیش شوهرم کار میکنم اصلا طرف گوشی هم نمیرم قبلش معتاد گوشی بودم..ولی این چند روز ک متوجه بارداریم شدم نذاشت برم مغازه