من عروس اونیکی عمومم،این عمویی که میگم نه. دیروز رفته بودیم بیرون ،به زوررر وارد باغ مردم میشدن گوجه سبز میچیدن چاغاله بادوم میچیدن چند بارم صاحبای باغ بهشون تذکر دادن انگار نه انگار من جای اونا آب شدم،برگشتنی همسرم رفت ماست بگیره زنعموم گفت دوتام واسه ما بگیر همسرمم خجالتی نتونست چیزی بگه گرفت ینی میخواستم خفش کنم وضع مالی خودشون مشکلی نداره.
و خیلی چیزای دیگه که یادم میوفته اعصابم خورد میشه🤦♀️کاش ارتباطشونو با ما کلا قطع کنن
خوبه اینا عموی همسرمم میشن شوهرم غریبه بود آبروم پاک میرفت