ما میخوایم جلو حموم یه کمد کوچولوی ویترین مانند بسازیم تا درش تو پذیرایی پیدا نباشه چون خونم کوچیکه.یه نفرو تو استادکار پیدا کردم اومد همسرم تو ترافیک من تنها دستپاچه شدم پیرمرده هم دستپاچه.دیگه کارو توضیح دادم منم اشتباهی گفتم کمد دیواری گفت کمد دیواریه اتاقو سایز بزنیم از لحاظ عرضی که آیا میشه اینجا زد یا نه من خنگول الاغ هم عقلم نکشید اولا تو اتاق کمددیواری نداریم ثانیا عکس عروسیم تو اتاقه خلاصه اومد سمت اتاق عکسمو دید دیگه خیلی معذب شدم البته بعدش گفت تاهمسرتون برسه من تو ماشین میمونم ولی همسرم بهش گفت بیا اینم کارگراشو هماهنگ کرد ولی بعدش اعصابم خورد بود به شوهرم نمیتونم بگم چرا نمیخوام بیاد خجالت میکشم معذبم یاد حماقتم میندازه منو چیکار کنم
خوب آخرش درست شد یا نه؟
براچی‌نگرانی ، شوهرت درستشو گفته بسازه یا نه؟
حساس نشو منم سوتی زیاد دادم
ول کن بابا غریبس میاد کاراشو انجام میده میره
هر روز که خونتون نیس
میدونی چیه
ابدا نباید پیش شوهرت بگی اون پروترمیشه
حالا شده دیگ عب نداره براهمه پیش میاد
خنگول نیستی هولی ، هول نشو اون استرس خودش فراموشی و دستپاچگی میاره ، قبلش یه چیزایی رو یادداشت کن روال رو مرور کن
اون اقا هم دیگه قرار نیست خونه شما دائم بیاد که ، گذشته
دیگه تموم شد بی خیال
براهمه پیش میاد تنها نیستی
عزیزم چرا انقدر معذب و نگرانی
عب نداره پیش میاد
خب ما هم عکس عروسیمون تو سالن تا حالا چند بار تعمیرکار اومده یه لحظه چشمش خورده رفته مگه چی میشه حالا
پیش میاد دیگه چرا خودتو اذیت میکنی چرا برچسب به خودت میزنی
اهمیت نده و به شوهرتم نگو بیخیال واسه هر کسی ممکنه پیش بیاد اصلا چیز مهمی نیست
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
