شوهرم بردشون بود مراسمی بعد گفت اگ چیزی پختی بده یکم براشون ببرم بعد من قیمه درس کرده بودم ولی کم بود اندازه خودمون بود ۴ دونه گوشت کوچولو و خورشت گذاشتم و دوبشقاب برنج بعد جاریم گف اونجا بودیم مادرشوهرم کولی بازی دراورد یا نمیداد غذا بیاره یا یکم گوشت میذاشت تو غذا این چیه اورده چقد پشیمونم از بردن غذا خودمم اصلا نخوردم گفتم بدم برا اونا ، چون قصد داشتیم جایی بریم شبش گفتم کم بزارم نمونه