الان دوسالشه یه هفته ست بیمارستانم که شبا پیشش نیستم.عین خیالشم نیست.میگم بیارین بیمارستان ببینمش میاد بزور میاد بغلم و حواسش به باباشه که باهاش بره دردر.خیلی بهش محبت کردم و همه چیز براش میخرم .بیشتر کلمات رو میگه.مثل بابا.عمه،آجی و...ولی مامان نمیگه.همین رفتاراش باعث میشه بهش سرد بشمو دلم میشکنه.میدونم بچست ولی ...