از صبر کردن و سکوت خسته شدم هر چقد من سکوت میکنم انگار بدتر میشه انگار ترسی از چیزی نداره هی ب من گستاختر میشه بعد بااین همه صبر هیجا نمیگه من خوبم خب چ فایده ای داره سکوت من
منم باید دوجا کارهایی ک میکنه رو بگم ب بقیه تا بترسه ....
واکنش مادرشوهرش: وای وای ترسیدم😱
جوابشو بده و از حقت دفاع کن، نه با بی احترامی، محترمانه از حقت دفاع کن
خانما مادرشوهر شمام هرچیزی میشه شما ک عروسی رو مقصر میدونه؟
ای بابا فک کردی چی میشه بامظلوم نمای وگریه همه چیوخراب میکنه سرت
خب چرا به خودش نمیگی؟؟ به جاری بگی که چی بشه... اگه جاریت آدم بدجنسی باشه قطعا لذت میبره از این که مادرشوهر داره آزارت میده پس نمیره چیزی بگه بهش، اگر هم آدم خوب و خوش ذاتی باشه بازم حرف از این ور به اون ور نمی‌بره. پس در هر صورت فایده خاصی نداره برات
تو خانواده مادرشوهر هرچی بگی حق رو به بزرگتر میدهند و براش توجیه دارن و هیچ کس نمیگه طفلی عروس .بلکه میگن چه عروس حساس کم طاقت و خام و.....
خانواده خودت طرفدارت میشن که سودی واست نداره
شوهرتم از وسط جر میخوره
اگه ناراحت میکنه در کمال احترام و آرامش حرفت رو مستقیم به خودش بزن
چرا بری پیش کس دیگه غیبت کنی که هم یک کلاغ چهل کلاغ بشه و هم الکی خودتو درگیر خاله زنم بازی و حرف ببر بیار کنی
همیشه مستقیم و بدون ترس بهش بگو بعد یه مدت خودش متوجه میشه زیاد نباید با شما کل کل کنه
میره غیبت منو پیش مردم میکنه بعد ب فامیل میگ دعوتش نکنین خودم میگم بیان بعد مامیریم اونجا میبینیم ناهارو خوردن بعد میزبان میگه مادرشوهرت گف نمیاین ی کاری میکنه ما نیایم بعد ب مردم بگ اهل رفت و آمد نیس باهم بده و فلان ی کارای ریزی میکنه ک بگ گردن من نیس
اگه من بودم همون جا تو جمع با صدای بلند که همه بشنون میگفتم ما اصلا نمیدونستیم برای صرف شام دعوت بودیم مادر جان متاسفانه به ما اطلاع نداده بودن همیشه این کار رو میکنن و مارو شرمنده ی میزبان میکنن
باور کن دیگه اینکار نمیکنه
اخ گفتی من دقیقا اینو بلدنیستم تولخظه شوک میشم...بعدا میگم کاش اینو میگفتم کاش فلان میکردم حالا منظورم از غیبت همینه میگم حداقل بگم فلان روز ک اینجوری شد ما گفته میایم نمیدونم چرا اینجوری گفته بود....درهمین حد
یا مثلاً مارو خونشون اینجوری اس ام آس میده دعوت میکنه برادرتو گفتم بیان ناهار میخواین شماهم بیاین...
خوب اگر بدونه مردم میفهمن واسش بده شاید احترام بهتری بزارن...
اینا کارای کوچیکه ها تلفنمونو ب خونشون وصل کرده بود همه حرفهای منو مامانمو گوش میداد.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
