بالاخره کارم به جایی کشید که باید دارو بخورم .مث ابر بهار با یه حرف گریه میکنم ارتباط با شوهرمو که داغون همش بهش میپرسم و گریه میکنم صبرش به سر رسیده
قرار شده با مشورت پزشک دارو فلوکستین ۱۰بخورم البته فقط خانوادم میدونم به شوهرم و خانوادش هیچی نگفتم
خیلی ناراحتم کارم به اینجا کشید خیلی میخواستم خودش خوب شده نشد بدتر شد.اینم بگم روانشناسی شروع کردم جلسه اولمو رفتم بنظرتون خوب میشم؟