خیلی نگرانشم
از وقتی از سرجلسه کنکور برگشتم
مامانم بغض داره
پرسید چیکار کردی گفتم راضی نبودم
چیزز نگفت بهم امید داد
ولی حالا میبنم حالش گرفته س رنگ به روش نیست
میگم چته میگه سرم درد میکنه بغضش ترکید
میگه حالم خیلی بده بدنم سنگینی میکنه
میگه اگه مردم حلالم کن
اگه نشد من تااخر عمر شرمنده خودم و مامانم میشم
هیچ وقت منم منم نکنید اگه درستون خوب بود به خودتون مغرور نشین