2737
2734
عنوان

از موقعی که نامزد شدم یه احساسی خعلی عجیب غریب دارم .....

| مشاهده متن کامل بحث + 519 بازدید | 40 پست
همیشه یادت باشه اولویت همسرته حتی مادرتم که غصه تنهاییشو میخوری خدای نکرده روزی رو ببینه تو کنار همس ...

بله درسته حتی مادرم فرد اول زندگیشو داره 

ولی خدایی باید با این حس حال کنار بیارم 

اره ما فامیلیم از یه طایفه هستیم قبل از خواستگاری کلن همو میشناختیم حتی خالم تو همون خانواده هست خان ...

من نه اصلا خانواده رو نپسندیدم بخاطر همین دوست ندارم عضوی از اونها باشم به شدت احساس غریبی میکنم بینشون


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

میخام این وابستگی کم بشه چیکار کنم زیادی وابستم و اصلا خوب نیست شما راس میگی 

به نظر من که اگه خیلی زیاد عاشق نامزدت باشی کنارش حالت خوبه . دروغ نگم منم روزای اول ازدواجمون خیلی دلتنگ پدر و مادرم میشدم و گریه میکردم طول کشید تا عادت کنم . رابطه ی عاطفی رو با همسرت بیشتر کن . البته همسرت هم باید در مقابلش همین کار رو بکنه 

2731
من نه اصلا خانواده رو نپسندیدم بخاطر همین دوست ندارم عضوی از اونها باشم به شدت احساس غریبی میکنم بین ...

من بدم نمیاد که عضو شون باشم ولی حس غریبی بدی دارم 

حتی یه بار خونه خواهر شوعرم دعوت بودیم بعد خونه ما تو کوچه نیست رو به خیابان خلاصه ازون خیابان رد شدیم چشمم به خونمون افتاد یعنی میخاستم بشینم گریه کنم ها بخدا دست خودم نبود اصلا بی دلیل دلم گرفت اصلا وقتی هم از بیرون میام همه میخوابن منو مامانم چای میریزم میخورم حرف میزنم 

من شب عروسی گریه کردم ساعت پنج صبح اومدم خونه مامانم فقط قیافه اونا تو اون لحظه دیدنی بود 

خیلی هم نزدیک بودیم دور نبودیم صبح می دیدمشون 

تازه شوهرم میگه گریه میکردی میگفتی مامانمو میخام 

به نظر من که اگه خیلی زیاد عاشق نامزدت باشی کنارش حالت خوبه . دروغ نگم منم روزای اول ازدواجمون خیلی ...

اون کم نمیزاره عاشق نامزدمم میگم یادم میره از همه دنیا غافل میشم ولی یهو یادم از خانواده داداش دوقلوم میوفته🥺

2740
من شب عروسی گریه کردم ساعت پنج صبح اومدم خونه مامانم فقط قیافه اونا تو اون لحظه دیدنی بود  خیل ...

وایمن اینجوری نشم

برام دعا کن منم تو یه شهر با مامانم زندگی کنم نرم یزد دعا کن برام بتونم زندگیم رو پا شه 

خودمم درک نمیکنم خودمو چون وقتی ازدواج میکنی یه تغییر میوفته تو زندگی و من همش حواسم طرف خانوادمه و ...

همین حسهارو منم داشتم .همش غصه میخوردم .الانم با داشتن فرزند روزها شوهرم سر کاره شب یه کم دیرتر بیاد دلم براش شور میزنه الکی .اون حسی که نسبت به مادرت و خانواده ات داری کم کم کمرنگ میشه .

نه همه اینجوری نیستن در این حد خییلی جدی بگیر مشاوره و کتابو.... اگر با رفتارت شوهرت حساس شه خیلی سخ ...

هیچ وقت نگفتم به همسرم ولی واقن باید جدی بگیرم یک سال نیم شده هنوز برام طبیعی نشده که نشده

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز