مادر و خواهرم پشت سرم حرف زدن و گفتن من خرابم و خونهی یه پسر رفتم وقتی با هم دعوا کردن هم دیگه رو لو دادن (۱۳ سال میگذره من آروم نشدم حلالشوم نمیکنم وقتی مامان و آبجیم رو در حال نماز خوندن میبینم به حالشون خندم میگیره منتظرم ببینم اون دنیا این نمازها نجاتشان میده از تهمتی که به من زدن خدا خودش گفته از حقالناس نمیگذرم ای وای به حالشان )
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.