بچه ها ما اوایل رفت امدمان زیاد بود
این پسر عموم همیشه من رو دوست داشت ، تعریفم رو میکرد ،سعی میکرد جلوم قهرمان بازی در بیاره ، دستپاچه میشد ، نگاهای یواشکی و ..
کلا ما دخترا میفهمیم دیگه ،
ولی خب من همیشه میزاشتم پای بچه بودنش ، یکی دوسال ازم کوچیکتره
ولی قد و هیکلی ازم بزرگتره خخ
ولی مادر من با مادرش اصلا صمیمی نیستن ، دوتا جاری با هم خوب نیستن اصلا
اونم میدونم میترسه نمیتونه چیزی بگه ،
منم کلی خواستگار دارم ، ولی یجورایی دلم پیش همینه :(
وضعشونم خوبه اخلاقشو خیلی دوست دارم ، و اینکه دوست داشتنش واقعیه
بنظرتون ممکنه بعد دانشگاه رفتنش جرات کنه و بهم جدی بگه یا ب خانواده🥲