همیشه پیش خودش فکر میکنه من دور هستم و چاپلوس بامن ضده در صورتی که همه محبت های پدر و مادرم به اون بوده سر یه بحث زود عصبانی میشه میخواد آدمو کتک بزنه یا میگه خون تو میریزم خودم میکشمت حالا بابام هست اینه خدا 120 سال عمر بده به بابام ولی بابام هست نمیتونه اینکار رو کنه من فقط مشکلم با ازدواج حل میشه که دیگه زیاد نبینمش دلم نمیاد نفرین کنم ولی همین که برم زندگی خودم راحتم دردم یکی دوتا نیست کسی ام تو زنذگیم ندارم که ازدواج کنم برم واقعا دوست دارم برم استرس دارم هرشب کی ازدواج میکنم آخه تو رو خدا دعا کنید آدم خوبی قسمتم بشه و برم سر زندگیم 😥🥺🥺🥺
امیدازخدا
پدر و مادرتون باید جلوشونو بگیرن و حدشونو مشخص کنن
حالا همین برادرا و همین خانواده ها بعد ازدواج چنان عزیز میشن بیا و ببین
حتی خود شما هم چنان سنگشون رو به سینه بزنی
برادرم خیلی اذیتم میکرد
تمام دوران زندگیم
کتک می‌زد زور میگفت،اذیت میکرد
من ازدواح کردم اونم
یه بچه داره که بیماری خاص داره
پدرش دراومده
همش دکتر
آه نکشیدم،نفرینم نکردم اما همش میگم نکنه آه منه
خیلی براش ناراحتم
آدم هزارتا بلا سر خودش بیاد بچه ش سا لم باشه فقط
انقدر کم طاقت باشی با شوهر هم بهشتی منتظرت نیس
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
